سه‌شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۱ - ۰۵:۱۴
۰ نفر

گروه ادب وهنر - بهروز فایقیان: آنچه در پرداختن به اقتصاد هنر ایران همواره ذهن را به‌خود درگیر می‌کند این پرسش است که چرا آثار هنری دارای اصالت هنوز به خانه‌های عموم مردم راه پیدا نکرده‌اند؟

نمایشگاه نقاشی

نقاشی، مجسمه، سفال و سرامیک ازجمله هنرهایی هستند که آنها را با عنوان کلی هنرهای تجسمی می‌شناسیم. از میان تمامی شاخه‌های هنر تجسمی این سه شاخه، هنرهایی هستند که وابستگی مستقیم و تام و تمام با خریدار دارند و نوعی کالای هنری محسوب می‌شوند.

باید اذعان داشت که در حقیقت هنوز بازاری تثبیت‌شده و فراگیر در این عرصه شکل نگرفته است و خیل تولیدکنندگان آثار تجسمی که هر‌روزه بر تعداد آنها هم افزوده می‌شود، بی‌آنکه افق روشنی از فعالیتی که به‌عنوان حرفه خود برگزیده‌اند پیش‌رو داشته باشند، در تکاپوی ارائه آثار و شاید مهم‌تر از آن امرار معاش خود از این طریق، روزگار می‌گذرانند.

این پرسش را که، چرا تا‌کنون عرضه و تقاضای آثار تجسمی جایگاه درخور و مناسب خود را نیافته و امروز به جای آثار هنری اوریجینال، همچنان آثار تکثیری و باسمه‌ای پیشتازانه در میان مردم خریدار و مخاطب دارد، با چند صاحب‌نظر و هنرمند در میان گذاشتیم.

بودجه فرهنگی صرف امور مقطعی می‌شود

ناصر پلنگی که از نقاشان مطرح پس از انقلاب است وهم‌اکنون نیز مسئولیت اداره گالری «خاورمیانه» را به‌عهده دارد، نقش آموزش و پرورش را در توجه و علاقه‌مندی عامه مردم به هنرهای تجسمی تعیین‌کننده می‌داند و تأکید می‌کند: «توجه و اهمیت‌دادن به هنر در دوران کودکی رقم می‌خورد و زمینه‌های آشنایی با مسائل مربوط به هنرهای تجسمی و به‌طور کلی سواد بصری با آموزش و پرورش نسل‌ها شروع می‌شود، پس از آن است که رسانه‌های ارتباط جمعی عهده‌دار ترویج سواد بصری و آشنا‌کردن عموم مردم با زبان تصویر هستند. بیشتر مردم ایران به‌علت قصور آموزش و پرورش در این زمینه، از سواد بصری مطلوبی برخوردار نیستند و از این‌رو تفاوت آثار اوریجینال و غیر از آن را به درستی نمی‌دانند.»

وی عملکرد دستگاه‌های اجرایی در عرصه فرهنگ را چنین شرح می‌دهد: «وزارتخانه‌ها و ارگان‌هایی که تحت پوشش دولت هستند، بودجه‌های فرهنگی‌شان را صرف امور گذرا و مقطعی و صرف اوراق و طاق‌نصرت‌های تبلیغاتی می‌کنند و اینگونه بودجه‌های فرهنگی نهادها و دستگاه‌ها اسراف و اتلاف می‌شوند. از طرفی، نهادهای قانونگذاری و اجرایی هم هنوز به ضرورت این مسئله پی نبرده‌اند و چون هنر را تشریفاتی می‌دانند، بهایی به آن نمی‌دهند.»

پلنگی درخصوص نقش رسانه‌ها در تبیین ضرورت ارتباط مردم با هنرهای تجسمی می‌گوید: «در کشورهای اروپایی شبکه‌های تلویزیونی مختلفی به امر هنر اختصاص دارد و کشورهای منطقه هم تعدادی برنامه در این رابطه از شبکه‌های خود پخش می‌کنند اما متأسفانه در کشور ما برنامه‌های اختصاص داده شده به هنرهای تجسمی بسیار ناچیز است.»

یک‌دهم ورزش به هنر بها داده نمی‌شود

ایرج اسکندری یکی دیگر از هنرمندان نقاش و مجسمه‌ساز، با اشاره به‌وجود خلأ توجه به هنرهای تجسمی بیان می‌کند: «در سبد کالای خانواده‌های ایرانی، بخش فرهنگ و هنر نادیده گرفته شده است. در بیشتر کشورهای دنیا دیدار از گالری‌ها و موزه‌ها جزو برنامه‌های معمول و روزانه مردم است. در تهران گالری‌های زیادی وجود دارد اما اگر آماری گرفته شود که مثلا در محله‌ای که گالری در آن واقع شده، ساکنین همین محله چندبار از آن دیدن کرده‌اند، متأسفانه رقم بالایی نخواهد بود».

وی معتقد است که درگیرکردن مردم با هنرهای تجسمی پیش از هرچیز، نیاز به اقدامی فرهنگی دارد اما آموزش و فرهنگسازی‌ در این خصوص تا‌کنون محقق نشده است. اسکندری علت این امر را چنین توضیح می‌دهد: «متولیان امر، قانونگذاران و وزارتخانه‌ها، به فرهنگ و تولیدات فرهنگی نمی‌اندیشند و به آن اهمیت چندانی نمی‌دهند، به‌طوری که حتی بودجه یک دهم درصدی خرید آثار هنری نهادها و دستگاه‌های دولتی را هم نادیده می‌گیرند و مجلس نیز در پیگیری تصویب این قانون ضرورتی نمی‌بیند.»

وی درخصوص عملکرد رسانه‌ها در عرصه هنرهای تجسمی یادآور می‌شود: «در تلویزیون شاهد حتی یک برنامه در مورد هنرهای تجسمی نیستیم درحالی‌که مثلا ده‌ها برنامه ورزشی از شبکه‌های مختلف پخش می‌شود. در طول هفته چندین گالری در سطح شهر تهران برنامه افتتاحیه نمایشگاه دارند اما فقط تعداد ناچیزی از این نمایشگاه‌ها به‌طور گذرا پوشش داده می‌شوند و آثار به نمایش در آمده به درستی معرفی یا نقد و تحلیل نمی‌شوند.»

احمد وکیلی نقاش و عضو شورای سیاستگذاری اکسپوی91، ضمن تأکید بر نقش مدارس و دانشگاه‌ها در پیگیری‌های هنری مردم و گسترش آگاهی‌های هنری، کم‌اقبالی مردم به خرید آثار هنری دارای اصالت را از زاویه دیگری نگاه و اظهار می‌کند: «فرهنگ تصویری ایرانیان، پیش از این در فرش‌ها و گلیم‌ها تجلی پیدا می‌کرد و حتی هر قوم و منطقه‌ای دارای هنر تصویری خاص و متناسب خودش بود، بنابراین کمبودی از این نظر احساس نمی‌شد. ولی از زمانی که مدرنیته وارد ایران می‌شود و شهرنشینی و خصوصا آپارتمان‌نشینی گسترش می‌یابد، جایگزینی مناسب برای آن تصاویر منحصر‌به‌فرد درنظر گرفته نشده و در این‌زمینه کار اصولی نیز انجام نگرفته است».

وکیلی ضمن تأکید بر نقش رسانه‌ها در پیوند مردم با هنرهای تجسمی، درباره نقش حضور آثار تجسمی درمیان اسباب زندگی مردم معتقد است: «با حضور آثار هنری در خانه‌ها و مکان‌های عمومی، فضای زندگی ما انسان‌ها تلطیف می‌شود و به این ترتیب بخشی از تنش‌های معمول روزانه تقلیل می‌یابد. یعنی همان نقشی که فرش‌ها و کاشی‌کاری‌ها در زندگی‌های پیش از این بر روحیات انسان‌ها داشته‌اند».

جدا از نکاتی که در نظریات این هنرمندان به آنها اشاره و تأکید شده است، بحث ارزش افزوده آثار هنری و توجیه و اقناع افکار عمومی در این باره، نکته دیگری است که شاید بیشترین تأثیر را در انگیزش عمومی برای خرید آثار هنری در‌پی داشته باشد، چنان‌که بعضی از صاحب‌نظران، سرمایه‌گذاری و خرید آثار هنری را حتی سودمندتر از عرصه‌های دیگری چون خرید زمین و خانه می‌دانند. از نظر این افراد سرمایه‌گذاری در عرصه هنر برای مردم توجیه نشده است و هنوز عموم مردم به ارزش افزوده آثار هنری آگاه نیستند.

نکات مطرح‌شده حاکی از ضرورت برقراری اراده‌ای مصمم و هماهنگ از سوی مسئولین امر و طیف‌های گوناگون مردم در حمایت بیشتر و سرمایه‌گذاری در این عرصه است و طرح این ضرورت در شرایطی است که در حال حاضر ابزار و انگیزه‌های مادی و معنوی کافی برای افزایش توجه و اهمیت به این مقوله به اندازه کافی مهیاست.

کد خبر 176045

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز